دردناکتر البته وقتی است که معلوم شود مورد سرقت شده، میراث تاریخی و فرهنگی یک ملت بوده است. توی دیروز و امروز موزهها و میراث فرهنگی کشورمان هم اگر بگردید، متأسفانه تا دلتان بخواهد موارد سرقت و شبهسرقت پیدا میشود! از به غارت رفتن یافتههای مختلف باستانی در گوشه و کنار ایران توسط باستانشناسنماهایی که از اروپا یا آمریکا آمده بودند تا تاریخ و گذشته مملکت را شخم بزنند، تا اکتشاف غیرمجاز زیرخاکیهایی که بعدها سر از مجموعهها یا موزههای آن طرف آب درآوردند و یا آثاری که امانتی به موزههای خارجی رفتند و هنوز برنگشتهاند.
این فهرست اسفبار
البته همه سرقتها از جنسی که بالاتر گفتیم نیستند. در فهرست سرقت اشیای باستانی و تاریخی، نمونههای شهری و امروزی هم پیدا میشود که کار قاچاقچیان عتیقه، زیرخاکی یابان یا باستانشناس نماها نیست. آخرین نمونهاش گلدانهای تاریخی و ارزشمند کاخ موزه گلستان است. سال ۱۳۹۴ وقتی این مجموعه برای ساخت فیلمی تاریخی در اختیار عوامل فیلم قرار گرفت، دو گلدان با ارزش آن هم غیب شد! رد پای اخبار اینجور غیب شدنها را متأسفانه از سال۱۳۷۰ به بعد میشود در تاریخ سرقتهای موزهای دید. یعنی زمانی که جام زرین خشایارشاه هخامنشی به همراه ۱۵سکه طلا و نقره و یک گردنبند مروارید از نمایشگاه موزه ملی ایران به سرقت رفت. سال ۱۳۷۱ ،۶قلمدان و ۳۸۵سکه طلا و نقره از موزه ملی به سرقت رفت و هرگز از سرنوشت آنها خبری بدست نیامد.
هشت سال بعد ۲۱ قلم اشیای عتیقه از موزه آبگینه و سفالینه به سرقت رفت. در سال۱۳۸۰ نیز یک کتیبه سنگی با قدمت ۲هزار ساله در موزه ملی ایران ناپدید شد. سال۱۳۸۱ یک تابلو نقاشی از موزه هنرهای ملی، یک رو طاقچهای زری از کاخ صاحبقرانیه و یک قرآن خطی از موزه پارس شیراز به سرقت رفت.همین سال در نمایشگاه ۷هزار سال هنر ایرانی در بلژیک یک سنجاق مفرغی با قدمت ۳هزار ساله از داخل محفظهاش به سرقت رفت. دولت بلژیک نیز تنها ۵هزار دلار به ایران خسارت داد که آن زمان با پول ایران حدود ۴میلیون تومان ارزش داشت. در سالهای ۱۳۸۳ تا ۱۳۹۴ سرقت قالیچههای قدیمی، مُهرهای ۳هزارساله، تابلوهای نفیس دوره قاجار و صفویه، ۲۸ قلم شئ تاریخی از موزه معبد آناهیتای کنگاور، ۱۵۰ شئ تاریخی از موزه بهبهان و.. خبرساز شد.
اکتشاف پیشبینی نشده
ماجرای یک سرقت عجیب آثار باستانی را اما هنوز نگفتهایم. سرقتی که شاید دردناکتر از همه موارد بالا باشد. دردناک از این جهت که سارق نه یک دلهدزد آثار باستانی یا قاچاقچی عتیقه بود و نه جهانگرد یا باستانشناس نمای خارجی. نصرتالله معتمدی، باستانشناس، رئیس اسبق موزه ملی ایران و امین اموال این موزه در دورهای دیگر، یک لوح طلایی و یک لوح نقرهای مربوط به دوران داریوش هخامنشی را غیب کرده بود!
الواح طلایی و نقرهای هخامنشی البته رویهم رفته چهار لوح بودند. سال ۱۳۱۲ که سرپرست کاوشهای باستانشناسی تختجمشید، پروفسور «ارنست هِرتسفلد» برای مرخصی به آلمان رفت، دستیارش پروفسور «فردریک کِرِفتر» بههمراه سرپرست ایرانی کاوش و چند کارگر عرب در تختجمشید ماندند. چند روز بعد هم در زاویه شمالغربی تالار مرکزی آپادانا و در عمق فقط ۸۰ سانتیمتری زمین، جعبه سنگی چهارگوش، زیبا و منظمی دیدند که داخلش دو لوح زرین و سیمین به خط میخی قرار داشت. زیر جعبه هم چهار سکه طلا و دو سکه نقره مربوط به دوره هخامنشی دیده میشد. دو روز بعد به دستور کرفتر گوشه جنوبشرقی تالار مرکزی آپادانا هم مورد کاوش قرار گرفت و جعبه سنگی دوم که داخلش دو لوح زرین و سیمین و ۶ سکه هخامنشی قرار داشت پیدا شد. با بازگشت هرتسفلد از آلمان الواح چهارگانه تحویل دولت شد تا دوتای آنها به موزه ملی برود و دوتای دیگر ابتدا نزد رضاخان و بعد هم در موزه کاخ گلستان نگهداری شود. پس از پیروزی انقلاب اسلامی، الواح مدتی به موزه برج شهیاد (آزادی) و بعد هم به مخزن موزه ملی منتقل شد. نصرتالله معتمدی طی سالهای۵۹ و ۶۰ امین اموال و بعد رئیس موزه ملی ایران میشود.
آخر ماجرا
سال ۱۳۷۷ وضعیت مخزن موزه ملی بسیار نابسامان و درهم و برهم است. شاهرخ رزمجو، باستانشناس جوانی که دارد تالار کتیبهها را در موزه ملی ایران راهاندازی میکند در بررسیهایش متوجه میشود فقط یک جفت از این لوحها در مخزن موزه موجود است. خبر به مدیریت موزه میرسد و امین اموال سال ۱۳۵۹ (معتمدی) در حالی که مشغول کار در بقایای قلعه زیویه استان کردستان است، احضار میشود. ادعایش این است که هر چهار لوح در قفسههای مخصوص به خودشان در مخزن قرار دارد!
بازجوییهای پلیسی در نهایت سبب میشود معتمدی لوح سیمین را برگرداند و بابت لوح زرین داریوش عذرخواهی کند چون مدعی است آن را ذوب و به شمش تبدیل کرده، فروخته و با پولش یک پیکان خریده است!
ادعایی که راست و دروغش هنوز هم معلوم نشده است. معتمدی با حکم دادگاه محکوم به ماندن در زندان تا زمان برگرداندن لوح طلایی میشود. چهار سال بعد خبرگزاریها مینویسند مدت محکومیت معتمدی کاهش یافت. از آن تاریخ به بعد را هرچه در اینترنت جستوجو کنید نه اثر و خبری از معتمدی و سرنوشتش پیدا میکنید و نه رد و نشانی از لوح طلای هاپولی شده!
خبرنگار: مجید تربتزاده
۱۸ مهر ۱۴۰۲ - ۰۹:۲۳
کد خبر: 922963
سرقت، از هر نوع و هر اندازه که باشد با همه منافع و شیرینیهایی که ممکن است برای سارق داشته باشد، برای مالباخته ناخوشایند و دردناک است.
منبع: قدس آنلاین
نظر شما